به گزارش روابط عمومی حوزه هنری استان اصفهان، اشعار سروده شده با موضوع محسن حججی به صورت انفرادی و گروهی ( حریم حرم) می باشد و خانه ادبیات حوزه هنری استان اصفهان پیش از فرارسیدن ایام استقبال و خاکسپاری پیکر شهید محسن حججی این اشعار را منتشر کرد.
به همین مناسبت و برای بزرگداشت مقام شامخ این شهید نجف آبادی و پاسداشت شهدای مدافع حرم استان اصفهان اشعار زیر سروده شده اند.
﴿ سلام ای غزل عاشقانه ی بی سر
غریب مانده میانهجوم یکلشکر
مرور خاطره ی عصر روز عاشورا
طنین روضه ی گودال و دود و خاکستر
ابهتی ست نشسته میان چشمانت
ابهتی که به همراه توست تا آخر
لبانِ خشک تو پایان خشکسالی هاست
که هدیه داده به این مصر چشم هایی تر
به سمت مقتل خود می روی و آرامی
شبیه کوهی و بی شک ز کوه محکم تر
گذشته ای به سلامت ز هفت خان مسیر
عبور کرده ای از این هزارتوی خطر
چقدر آخرِ کارت شبیه ارباب است
سلام ما به سری که جدا شد از پیکر
تویی که عشق حسین است تار و پود دلت
سرت نشسته به دامان حضرت مادر
مپرس از دلم این رسم روز عاشوراست
که حنجری برود در مصاف یک خنجر
به چشم های تو سوگند، فتح نزدیک است
هلاک میشود این قوم ،گوش شیطان کر﴾
گروه شعر حریم حرم
﴿ آه ای مادر برایت گل پسر می آورند
قاصدک ها محسنت را بی خبر می آورند
شهر را با لاله های واژگون آذین کنید
ابرها رنگین کمان را خون جگر می آورند
وای کنعان بوی پیراهن کجا و سر کجا
یوسف بی سر چرا پیش پدر می آورند؟
شاه داماد مرا از زیر قرآن رد کنید
حجله را افلاکیان آسیمه سر می آورند
زینبی باشید خواهرها که یک سجاده سر
جای سوغات برادر از سفر می آورند
آب بابا،خاک بابا،عشق بابا...نوگلم
درس سال اولت را زودتر می آورند﴾
بابک چترایی
◀ شعری از گروه حریم حرم
در استقبال از پیکر مطهر شهید حججی:
﴿ از شام، رو سپید می آیند عاشقان
در هیئت شهید می آیند عاشقان
بیرق کجاست؟هیئتیان را خبر کنید!
با روضه ای جدید می آیند عاشقان
دلدادگان زینب و زهرای اطهرند
این لاله های سرخ که این گونه پرپرند
روزی مدافع حرم دختر علی
حالا به عطر چادر مادر معطرند
دلبستگان جلوهی دنیا نبوده اند
وقت نبرد، اهل مدارا نبوده اند
ما هم برای حفظ حرم سرسپرده ایم
آنها در این مبارزه تنها نبوده اند!
□□□
ای آشنا به روضه ی مقتل! خوش آمدی
برگشته است از سفری دور، پیکرت
ای از تبار عشق! خودت روضه را بخوان!
تعریف کن چگونه سرافراز شد سرت؟!
این سر که از تبار شهیدان کربلاست
با عشق وصلِ روی حسین، از بدن جداست
چشمان بسته ی تو که حسن ختام نیست!
سر دادنِ تو تازه سرآغاز ماجراست
در روزگار عافیت و عصر فتنه ها
نازل شده است آیهی حق از نگاه تو
ای سرّ سربریدهی مکشوف! همچنان
عطر حسین میوزد از قتلگاه تو
مثل تو از حسین گرفتیم درس عشق
آزاده ایم، پر تب و تابیم، محکمیم
گندم نمی خوریم و به ذلت نمی رویم
شاگرد مکتب رمضان و محرّمیم
مدیون مادران شهیدیم تا ابد
آری چقدر امّوهب دارد این وطن
ما از حسین، غیر شهادت نخواستیم
از داغ لاله هاست که تب دارد این وطن
صف در صف آمدیم به تشییع پیکرت
با اشک های جاری و با یاد کربلا
بر تو چه رفته است که با بازگشتنت
بوی محرم آمده، حی علی العزا...
سرمشق راهیان حرم، عشق زینب ست
رفته ست تا ابد سر عشاق زیر دِین
بر دل نشسته داغ جوانان ولی نشد
روزی شبیه روز عزای تو یا حسین...﴾
شاعران:
زهرا سپهکار
زینب احمدی
سیده نرگس میرفیضی
نعیمه آقانوری
فاطمه عارف نژاد
فائزه زرافشان
میناغلامی
﴿ خوشا آن مسافر که منزل ندارد
که دل دارد و پای در گل ندارد
رسیدن ، به عشق است آری ، که گفته است؟
که عاشق شدن کار با دل ندارد
رسیدن چه نزدیک و ماندن چه دور است
و این راه جز عشق ، حاصل ندارد
شهیدان همان جاده ای را گذشتند
که جز راست یک دور باطل ندارد
به دریا رسیدن نصیب شهیدی است
که دلبستگی نزد ساحل ندارد
خوشا آن شهیدی که گمنام ماند و
ردی در میان مقاتل ندارد
خوشا آن شهیدی که هنگام رفتن
به دل ترسی از خشم قاتل ندارد
سرش را بریدند و در زیر لب گفت
فدای سرت ، سَر که قابل ندارد
من از کربلا با توام حضرت عشق !
بفرما بمیرم ! نگو دل ندارد
بفرما بمیرم بفرما بسوزم
چه آتش چه شمشیر ، مشکل ندارد﴾
محسن ناصحی
﴿ رفتی که با دستان بسته پر بگیری
آموزه های عشق را از سربگیری
پهلو شکسته بی کفن بی سر رسیدی
تا آفرین از حضرت مادر بگیری
لب تشنه رفتی تا مدال عاشقی را
از دستهای آل پیغمبر بگیری....
برق نگاهت با رجز خوانی به من گفت
رفتی قرار از چشم بدگوهر بگیری
در خون تپیدی تا وضوی آخرت را
بی مَسحِ سر در چشمه ی کوثر بگیری
شمر زمان حاشا که ترس شیر ما را
در قاب تلخ لحظه ی آخر بگیری
ای با صلابت، روضه ی تلخ مصور
دستان ما را کاش در محشر، بگیری!....﴾
فاطمه حاجت زاده
به بهانه شهادت مدافع سربلند،محسن حججی
﴿ بگذار سِلفی بگیرند
با سرت سَلَفی ها
ماندنی تر می کنند
تورا
که همیشه حججی بودی
برای نماندن
مهم نیست
زجر کشیده باشی چقدر،
رجز هنوز از چشم هات
به گوش می رسد
سر زده رفتی
آنقدر که یادمان رفت
سِلفی با سَلَفی فرقی نمی کند
وقتی حرم
حرمتیست که در مجلس شکسته می شود
بایزید یا بی یزید
همیشه سری از بدن جدا
چوب می خورد
خیزران یا ندانم کاری
یکیست!...
بالستیک
فاطمیون
زینبیون
یا مدافعی گمنام
به هر شکل
سر می رسیم
ناخوانده تر از مرگ
با رجزی
از لای جرز تنی خسته
بیرون می کشیم
زجر جار زده ی زمین را!
بگذار
سلفی بگیرند با سرشان!...﴾
سید مجید موسوی
خجالت نامه..
مردی ما فقط به ریشه مومن
ریش واسه تو مردی نمیشه مومن
مردی رو اینجوری نمی پسندی
رفتی که تا به ریش ما بخندی
آخه چجور این همه سفت و رفتی؟!
با دست بسته هم اسیر گرفتی
دل تو که شهادت از خداشه
داعشیه چه ترسی توو چشاشه
منم نشستم توی خونه، بی غم
شعار میدم واسه دفاع از حرم
دلم ارادت داره خیلی زیاد
زور میزنم تا بلکه شعرم بیاد
من فقط اهل شعرم و شعارم
ساده بگم، جراتشو ندارم
شعرشو من میگم تا بغضا وا شه
جنگیدنش ولی پای تو باشه
به همت برادرای مومن
سرت سلامت کربلایی محسن
سرت سلامت.. تو که بیقراری
یادم نبود، آخ تو که سر نداری
سرت کجاست؟.. سرت شده هوایی
رفته پیش سرای کربلایی
سرت رو دامن کیه؟ روشنه
علی الخصوص که اسمتم محسنه﴾
علی فردوسی
تقدیم به کربلایی شهید محسن حججی
﴿ چشمان تو یک تنه به لشگر زده است
سرمستی تو طعنه به خنجر زده است
روشن شده است چشم ما تنگ غروب
خورشید تو از کدام سو سر زده است...﴾
صادق میرصالحیان
به مناسبت استقبال از پیکر شهید حججی
﴿ خبررسید سری از ستاره سر شده است
به شام،آینه در دست،جلوه گر شده است
سری که وسعتی ازباغ ارغوان درچشم
سری که مثل گل سرخ،شعله ور شده است
همان ستاره ی گل داده برخرابه ی شام
که با سه ساله ی بی تاب،همسفر شده است
به سربه مهر ترین راز در سجود رسید
که دردلش تب پرواز بیشتر شده است
دراین غروب،کدامین شهید می آید
که شهر غرق تلاقی بال وپر شده است﴾
محمد حسین انصاری نژاد